وقتی که از جاده قلبت
عبور می کردم ترمز غم برید
مرا به بیمارستان عشقت بردند
در انجا معنی کلمه را فهمیدم که لایق توست
Ilove You
گلی چیدم فرستادم برایت
تو از گل بهتری جانم فدایت
گلی چیدم برای یاد بودی
که تنها لایق این گل تو بودی
اگر چه نازنینان راه وفا نیست
گلستانی چو باغ آشنایست
اگر برچرخ هفتم پا گذارم
دلم یک لحظه از یادت جدا نیست
اگر دنیای ما دنیای سنگ است
بدان سنگینی هم قشنگ است
اگر دنیای ما دنیای درد است
بدان عاشق شدن از بهررنج است
اگر عاشق شدن پس یک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است
نمیدانم پس ازمرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر ازخاک اندامم چه خواهدساخت
ولی آنقدر مشتاقم که ازخاک گلویم سوتکی سازند
گلویم سوتکی باشد بدست طفلکی گستاخ و بازیگوش
واویکریز وپی درپی دم گرم خودش رادرگلویم سخت بفشارد
بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی در جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر
عشق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب
|